|
سه شنبه 24 خرداد 1398برچسب:, :: 10:25 :: نويسنده : alireza
دوستان با عضويت در سايت مي توانيد به انتشار مطالب طنز بپردازند همچنين با عضويت در خبرنامه از طريق ايميل جديدترين جك هاي انگليسي و مطالب طنز را از طريق ايميل دريافت خواهند كرد
شنبه 14 دی 1392برچسب:, :: 17:28 :: نويسنده : alireza
For Sale : Baby Shoes, Never Worn
برای فروش: کفش بچه، هرگز پوشیده نشده.
پنج شنبه 2 تير 1390برچسب:, :: 13:24 :: نويسنده : alireza
A guy is reading his paper when his wife walks up behind him and smacks him on the back of the head with a frying pan.
He asks, "What was that for?" She says, "I found a piece of paper in your pocket with 'Betty Sue' written on it." He says, "Jeez, honey, remember last week when I went to the track? 'Betty Sue' was the name of the horse I went there to bet on." She shrugs and walks away. Three days later he's reading his paper when she walks up behind him and smacks him on the back of the head again with the frying pan. He asks, "What was that for?" She answers, "Your horse called." یكی داشت روزنامه می خوند كه زنش از پشت سر میاد و با ماهی تاوه محكم می زنه تو سرش
مرد میگه :واسه ی چی می زنی؟
زن میگه :توی جیبت یه تیكه كاغذ پیدا كردم كه روش نوشته است
بتی سو
مرد میگه :آها یادته سه هفته پیش رفته بودم مسابقه ی اسب دوانی بتی سو اسم اسبیه كه من روش شرط بندی كرده بودم
زن شانه ای بالا میندازه و میره
سه روز بعد موقعی كه مرد داشت روزنامه می خوند زنش از پشت سر میاد و با ماهی تاوه محكم می زنه تو سرش
مرد: واسه چی می زنی؟
زن جواب میده : اسبت زنگ زده؟
چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:, :: 10:34 :: نويسنده : alireza
"Darkness cannot drive out darkness; only light can do that. با تاریكی نمی توان تاریكی را ازبین برد فقط نور چاره ی كار است با تنفر نمی شود تنفر را ازبین برد تنها عشق چاره ی كار است مارتین لوتر استفاده از مطالب تنها با درج "لینک مستقیم" امکان پذیر است
چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:, :: 10:12 :: نويسنده : alireza
A young boy and his doting grandmother were walking along the sea shore when a huge wave appeared out of nowhere, sweeping the child out to sea. The horrified woman fell to her knees, raised her eyes to the heavens and begged the Lord to return her beloved grandson. Lo, another wave reared up and deposited the stunned child on the sand before her. The grandmother looked the boy over carefully. He was fine. But still she stared up angrily toward the heavens. "When we came," she snapped indignantly, "he had a hat!" پسربچه ای با مادر بزرگش داشتند كنار دریا راه می رفتند كه ناگهان موجی آمد و پسربچه را باخود بر د زن وحشت زده زانو زد و به آسمان نگاهی كرد و از خدا خواست كه بچه را به او پس دهد موجی ظاهر شد و بچه را كنار ساحل نزد پیرزن گذاشت پیرزن به دقت به بچه نگاهی كرد.حال پسربچه خوب بود.اما پیرزن با عصبانیت نگاهی به آسمان كرد و گفت :وقتی بچه را موج برد كلاهم داشت آ
چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:, :: 10:11 :: نويسنده : alireza
One day a mouse go to drugstore then said:do you have my death! یه روز موشه میره داروخونه میگه :شما مرگ منم دارید؟
دو شنبه 30 خرداد 1390برچسب:, :: 11:20 :: نويسنده : alireza
A blonde dials 110 to report that her car has been broken into. She is hysterical1 as she explains her situation to the dispatcher. "They've stolen the dashboard, the steering whee2l, the brake pedal, and even the accelerator3!" she cries.
یك مخ تعطیل زنگ می زنه پلیس110 كه به ماشینم دستبرد زده اند.او با هیجان1 زیاد قضیه را برای مسئول اعزام نیرواینگونه توضیح می دهد: داشبرد ماشینمو فرموننمو2 پدال ترمزو حتی پدال گازمو3 دزدیدن مسئول اعزام نیرو میگه :آروم باش مامور ما تو راهه تا 2 دقیقه ی دیگه میرسه قبل از اینكه ماموره به صحنه ارتكاب جرم برسه دوباره زنگ تلفن 110 به صدا در می یاد كه همون مخ تعطیله خنده كنان میگه: نمی خواد مامور بفرستید اشتباهی صندلی عقب سوار شده بودم
دو شنبه 30 خرداد 1390برچسب:, :: 11:17 :: نويسنده : alireza
كشاورزی بود كه هندونه می كاشت و تو این كار خبره بود.اما شب ها بچه های محل دزدكی میومدند هندونه هاشو می كندند ومی خوردند كشاورز كمی فكر می كنه و فكر خوبی به ذهنش می رسه .تصمیم می گیره كه بچه ها را كمی بترسونه بنابراین تابلویی توی مزرعه می زنه به این عنوان كه هشدار به یكی از هندونه ها این مزرعه سم آرسنیك تزریق شده است روز بعد كشاورز می بینه هیچ كدوم از هندونه هاش كم نشده ولی بچه ها یك تابلو كنار تابلو ی او زدند به این عنوان كه حالا دو تاش با عضو شدن در خبرنامه ی ما
یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 10:17 :: نويسنده : alireza
Democracy is the process by which people choose the man who'll get the blame. - Bertrand Russell دموكراسی فرآیندی است كه در آن مردم, فردی كه سوژه ی سرزنش و انتقادخواهد بود را انتخاب می كنند راسل
یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:, :: 10:16 :: نويسنده : alireza
Only two things are infinite, the universe and human stupidity, and I'm not sure about the former. - Albert Einstein تنها دوچیز بینهایت است اولی:جهان هستی دومی:حماقت بشری البته من درمورد اولی مطمئن نیستم |